جدول جو
جدول جو

معنی دهل زن - جستجوی لغت در جدول جو

دهل زن
کسی که دهل می زند، دهل نواز
تصویری از دهل زن
تصویر دهل زن
فرهنگ فارسی عمید
دهل زن
(شَ)
آنکه دهل زند. آنکه دهل نوازد. دهل نواز. طبال. (یادداشت مؤلف). طبال و دف زن و کسی که طبل می نوازد. (ناظم الاطباء) :
دهل زن چو شد بر دهل خشمناک
برآورد فریاد ازآب و خاک.
نظامی.
کهن شده ست به غزنین فکنده در میدان
دهل زنند بر او خود دهل زنان بر در.
عنصری.
خروس غنوده فروکوفت بال
دهل زن بزد بر تبیره دوال.
نظامی.
دهل زن چو زد بر دهل داغ چرم
هوای شب سرد را کرد گرم.
نظامی.
خوشا هوشیاران فرخنده بخت
که پیش از دهل زن ببندند رخت.
(بوستان).
که ناگه دهل زن فروکوفت کوس
بخواند از فضای برهمن خروس.
(بوستان).
دهل زن گو دو نوبت زن بشارت
که دوشم قدر بود امروز نوروز.
سعدی
لغت نامه دهخدا
دهل زن
آنکه دهل نوازد
تصویری از دهل زن
تصویر دهل زن
فرهنگ لغت هوشیار
دهل زن
((~. زَ))
آن که دهل می نوازد
تصویری از دهل زن
تصویر دهل زن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پهلوزن
تصویر پهلوزن
کسی که با دیگری در قدر و مرتبه لاف برابری و همسری بزند، برای مثال وگر نیز پهلوزنی را بکشت / از او بهتری را قوی کرد پشت (نظامی۵ - ۸۷۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طبل زن
تصویر طبل زن
دهل زن، طبل نواز، طبلچی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دهلیزه
تصویر دهلیزه
دهلیز، برای مثال در این دهلیزۀ تنگ آفریده / وجودی دارم از سنگ آفریده (نظامی۲ - ۲۲۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دهل زدن
تصویر دهل زدن
نواختن دهل، طبل زدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیل زن
تصویر بیل زن
ویژگی کسی که با بیل زمین را زیر و رو می کند
فرهنگ فارسی عمید
(دُ هَُ زَ)
عمل و صفت دهلزن. (یادداشت مؤلف). زدن دهل. نواختن دهل. رجوع به دهل زن شود
لغت نامه دهخدا
دغاباز و ناراست کار. (آنندراج) ، فاسق و زناکار، شرور. خائن. حرامزاده، سکۀ قلب زن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ جَلْ لی تَ)
نواختن دهل. (ناظم الاطباء). به صدا درآوردن دهل: و پس از سه روز مردمان به بازارهابازآمدند و دیوانها بگشادند و دهل و دبدبه بزدند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 291). چون دهل درگاه زدند نماز پیشین خواجه بیرون آمد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 152).
- دهل بر در خویشتن زدن، کنایه است از طلب حریف کردن. (آنندراج) :
چه دانی که من خود چه فن می زنم
دهل بر در خویشتن می زنم.
نظامی. (از آنندراج).
- دهل چیزی زدن، سخت بدان پرداختن:
مجنون به همان قصیده خوانی
می زد دهل جریده رانی.
نظامی.
- دهل زدن به نام کسی،از قول وی سخن یا عقیده ای را شایع ساختن: پس اگر خواجه همان مذهب دارد دست از مجیری و مشبهی بباید داشتن... وگرنه به نام بوحنیفه و شافعی دهل نازدن. (کتاب النقض ص 491).
- دهل زیر گلیم زدن، کوشش کردن در اخفای چیزی که آشکار باشد. (ناظم الاطباء) (از آنندراج) :
... تا چند توان دهل زدن زیر گلیم.
امیرخسرو دهلوی (از آنندراج).
دهل به زیر گلیم ای پسر نشاید زد
علم بزن چو دلیران میانۀ صحرا.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(دِهْ زَ)
زن که از ده باشد. زن روستایی. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از گول زن
تصویر گول زن
فریب دهنده فریبنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فال زن
تصویر فال زن
فالگیر فال بین طالع بین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طبل زن
تصویر طبل زن
شندفگر دهل زن کاسه زن طبال دهل زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تال زن
تصویر تال زن
نوازنده تال
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه پهلو زندمدعی بزرگی و همسری برتری جو پهلو سای: اگر تیر پهلو زنی را بکشت ازو بهتری را قوی کرد پشت. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دهلیزه
تصویر دهلیزه
راه تنگ و دراز
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته دهلیزی سخن یاوه گفت دهلیزی است و الله این سخن (مولانا) منسوب به دهلیز، سخن بی معنی گفتار بیفایده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دل زدن
تصویر دل زدن
بی میل شدن و بی رغبت گشتن پس از میل و رغبتی که بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دهل زدن
تصویر دهل زدن
نواختن و بصدا در آوردن دهل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دهلیزی
تصویر دهلیزی
منسوب به دهلیز، سخن بی معنی، گفتار بی فایده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طبل زن
تصویر طبل زن
((~. زَ))
طبال، دهل زن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طبل زن
تصویر طبل زن
Drummer
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از چغل زن
تصویر چغل زن
Gossiper
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از طبل زن
تصویر طبل زن
batteur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از طبل زن
تصویر طبل زن
барабанщик
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از طبل زن
تصویر طبل زن
Schlagzeuger
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از طبل زن
تصویر طبل زن
барабанщик
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از طبل زن
تصویر طبل زن
perkusista
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از طبل زن
تصویر طبل زن
baterista
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از طبل زن
تصویر طبل زن
batterista
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از طبل زن
تصویر طبل زن
baterista
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از طبل زن
تصویر طبل زن
drummer
دیکشنری فارسی به هلندی